حالا که آن فصل از زندگی که مدام و پیوسته و با پشتکاری مثالزدنی خودم را تخریب و سرزنش میکردم را ورق زدهام میبینم که وقتی خودت را دوست میداری، حتی آفتاب هم دو درجه روشنتر میشود. از آنجایی که مواد لازم برای این مدل تغییرات آگاهی و تلنگر و زمان مناسب است و اگر یکی از اینها نباشد نمیشود، انقدر برای تغییر زور نزنید. به جای هل دادن دیوار، پی آن را بکنید. یعنی دنبال این باشید که احساسات خود را بشناسید، با مشاور حرف بزنید، کتاب بخوانید، مجلات معتبر انگلیسی و فارسی روانشناسی را دنبال کنید. نه در جستجوی راهحل. برای اینکه دستتان بیاید ممکن است با چه معضلاتی درگیر باشید و چه گرههای روانی وجود دارد. اگر از این خستهاید که همیشه در یک رابطه یکطرفه هستید، مشکل کوچک انتخاب آدم بهتر است. مشکل اساسی این است که چرا مدام خودتان را درگیر این مدل روابط میکنید؟ وابستگی متقابل؟ حس کافی نبودن؟ ترس از تنهایی؟ یا چی؟ اگر میتوانید کارهای کمیرا به سرانجام برسانید، جای برنامهریزی و شروع طوفانی و با کله زمین خوردن از خود بپرسید مشکل من با قدمهای کوچک برداشتن چیست؟ آیا من زیاده خواهم؟ آمادگیام کم است؟ کمالگرا هستم؟ ظرفیتم را نادیده میگیرم؟
بودن یا نبودن،مسئله اینست! بازدید : 799
پنجشنبه 3 ارديبهشت 1399 زمان : 2:40